سلام 

ممنون عید شماهم مبارک.

سلام کریمه خانم

عیدت مبارک؛)

انتظار از چیزی نداریم و سرمون بیاد حالمون گرفته می‌شه

و اگر از چیزی انتظار داریم و سرمون بیاد، ازش لذت می بریم.

گاهی از آدمایی بد رفتاری میبینی که بعدش نابود میشی چون‌ اصلا انتظارشو نداشتی 

گاهی افراد خوب زندگیت میشن بادوم تلخ 

اما گاهی وقتی از کسی که عاشقانه دوسش داری کمی تلخی میبینی براش توجیح داری و تلخیشم برات شیرینه 

عید شمام مبارک

وبت رو دوس خعلی خوبهههه

متنت قشنگ بود آدم هام اینجورین گاهی ناراحت میشن از بعضی حرفا 

و اینکه حرفش بد باشع ها  ولی یکی اونو بت میگه ک از همه دنیا انتظار داشتی اونو بت بگه.اما از اون آدم نه

:)

عیدتون مبارک

واو خیلی متن جذابی بود*-*

مثل کاغذ

ک دردش از چاقو هم بیشتره

چون ازش انتظار نداری 

عید توهم مبارک♥-♥

سلام

عید شما هم مبارک:)

قهوه وقتی سلامته، تلخه. اما بادوم از روی فساده که تلخ میشه.

مثل فرق سیلی زدن یک پدر با سیلی زدن یک دشمن به صورت شما(این یه مورد رو بگید کدومش تلخ تره؟) اینکه از پدر انتظار نداریم و میخوریم و یا اینکه طبیعت دشمن، سیلی زدنه؟

جواب بدید. و دقت کنید و جواب بدید

سلام

عیدتون مبارک

نظری ندارم

عید شما هم مبارک

درسته...

خیلی وقت ها نباید از خیلی افراد انتظار داشت. چون گاهی حتی آنها شایستگی آن را که بهشون فکر کنی و ازشون انتظاری داشته باشی رو ندارند.

ولی عکس بالا فکر کنم کاپوچینو هست نه قهوه 😄😆

آدم از نزدیکتریناش کساییه که بهشون اعتماد داره راز هاشو میگه و... انتظار نداره بهش نارو بزنه ولی از کسی که قبلا این نامردی رو درحقش کرده انتظار داره وناراحت نمیشه.

آها...

 ولی من چندان رنگ صورتی رو دوست ندارم. فقط تازه فهمیدم پیراهن صورتی، زیر کت و شلوار سرمه ای واقعا قشنگه!!! :):)

سلام.

متن خوبی بودش.

به نظرم باید از هرکسی به اندازه خودش انتظار  داشت.

من را به یاد جمله ای از اثار نویسنده کاریزماتیک و  ^{ممنوع القلم   _{شین براری انداخت که نوشته بود ؛}} 

•             ^{_{پسرک جرعه ای نور بود در شکل هاله ای از روح بود،  از کالبُدی بی جان ، فرسنگ ها دور بود. که به کافه ی چوبی و ضلع فرسوده اش رسید،  گوشه ی کم نور و پُر دود  کافه   به فنجانی لبریز از قهوه رسید و  کمی عطرش را استشمام  نمود،  سپس از خودش پرسید ؛  نمیدانم قهوه ی تلخ ،  -- سرد تر؟  یا که   قهوه ی  سرد، -- تلخ تر؟!...   سپس سوی برکه ی نور شتافت....     اثر داستانی کوتاه از اثار نویسنده شین براری.      hاینجا کلیک کنید برای خواندن اثر}}

عجب لته آرت ی...

نیش عقرب نه از ره کینه هست اقتضای طبیعتش این است